زمستان در بهار !!!!!!


    ??<<<<<--!!!!!!!-->>>>>؟؟






-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
آنچه سرنوشتمان را تعیین میکند ، شرایط زندگی نیست بلکه تصمیم های ماست .
..................................
هفته ای که گذشت هفته پر حادثه ای بود.
- اول هفته تصادف کردم ، یعنی یه ماتیز بهم زد . از اون بدتر اینکه ماشینم صفر بود حتی هنوز نمره هم نشده !!! { پیش میاد دیگه نه من دلم میخواست اینجوری بشه نه اون بنده خدا ! }
- دوم اینکه مامانم سالهاست از کمردرد  رنج میبره ولی از یک ماه پیش یکدفعه شدیدا گردن درد گرفت بعد از کلی دوا و دکتر معلوم شد که دیسک گردن داره و باید بسرعت عمل بشه.!. بالاخره  دو روز پیش عمل کرد . شکر خدا عملش موفقیت آمیز بود.
..................................
خیلی حرفا برایه گفتن داشتم منتها خیلی خسته ام و خوابم میاد . می خواستم از سنت ایرانی چهار شنبه سوری و دست هایی پلیدی که با یه برنامه ریزی حساب شده کمر به نابودی اون بستند و ما هم بدون تعقل مطابق نقشه ای که اونا ( ؟) کشیدن عمل میکنیم ، بنویسم ولی اصلا  توانش رو ندارم آخه تا ساعت 11.00 شب توی ترافیک بودم . [این ترافیک تهران هم عجب بساطی شده ها .] ولی اینو ناگفته نگذارم که اگه همین جوری پیش بره کم کم خود مردم تمایلشون رو نسبت به جشن گرفتن چهار شنبه سوری از دست میدن (دقیقا همون چیزی که بعضی ها در انتظارش هستند . ) .
واقعا نارنجک زدن با اون همه خطارتش میشه جشن گرفتن ؟؟
اگه داریم جشن میگیریم پس این همه صدای آمبولانس چیه ؟؟
چرا اینقدر زخمی و سوخته در عرض یک شب پیدا میشه .؟؟؟
 تا حالا فکر کردین که چه کسی ( کسانی )  مسئول وارد کردن سیگارت و... به ایران هست  ؟؟؟ یا اینکه برای اولین بار ایده برگذار کردن چهار شنبه سوری به این شکل و شمائل رو چه کسانی ارائه دادند . !؟
اصلا هدف از چهارشنبه سوری چی بوده ؟؟
 آیا میشه گفت این کارهایی که انجام میدیم = بجا آوردن آیین چهار شنبه سوری ؟؟
من که فکر نمیکنم  . ! شما چی؟
** برای تکمیل موضوع به یاد داشت این هفته سحر سر بزنین .




یک صفت خوب بیشتر از یک لباس شیک برایمان جذابیت می آورد .
.......................................
دو دوست در بیابان همسفر بودند. در طول راه با هم دعوا کردند. یکی به دیگری سیلی زد . دوستی که صورتش به شدت درد گرفته بود بدون هیچ حرفی روی شن نوشت : " امروز بهترین دوستم مرا سیلی زد ". آنها به راهشان ادامه دادند تا به چشمه ای رسیدند و تصمیم گرفتند حمام کنند . ناگهان دوست سیلی خورده به حال غرق شدن افتاد ، اما دوستش او را نجات داد او بر روی سنگ نوشت : " امروز بهترین دوستم زندگیم را نجات داد " . دوستی که اورا سیلی زده و نجات داده بود پرسید " چرا وقتی سیلی ات زدم ، بر روی شن و حالا بر روی شنگ نوشتی ؟ " دوستش پاسخ داد : " وقتی دوستی ترا ناراحت می کند باید آنر بر روی شن بنویسی تا بادهای بخشش آنرا پاک کنند ، ولی وقتی به تو خوبی می کندباید آنر روی سنگ حک کنی تا هیچ بادی آنرا پاک نکند "
                                                                                            سیمون فردریک
.......................................
دوستانی که برای یادداشت قبلی نظر دادند برای خوندن جواب نظرشون میتونن اقدام کنن .!!
......................................
اگه در load شدن وبلاگ مشکلی هست خواهشن در قسمت نظرات عنوان کنید .

گل سرخ را با خارش دوست داریم ، دیگران را هم با عیوبشان دوست داشته باشیم !
...........................................................
ممنون از همه دوستانی که بهم سرزدن و معذرت میخوام که هفته گذشته نتونستم بهتون سر بزنم بعضی وقت ها پیش میاد دیگه !
................................................


 اگه یادتون باشه توی یادداشت قبلی ام از کلید و قفل و در صحبت کردم اتفاقا همزمان دوست خوبم
امیر مسعود
که اخیرا به" دوتا " ! رضایت داده هم از این دو عنصر صحبت کرده بود .توی یادداشت این هفته این عکس رو ضمیمه این دو یادداشت میکنم . خوب به کلیده نگاه کنین شاه کلیده ها ! به نظر شما جنسش از چی باشه بهتره ؟

.............................................

من یه سایت خوب برای upload  کردن فایل روی اینترنت میخواستم . اگه دوستان محبت کنن و راهنماییم کنن ممنون میشم .
............................................
توی محله ما یه علم 65 تیغه ساخته بودن که به گفته اهل محل 35000000 تومان برایش هزینه شده .!!!!!! تازه اینقدر سنگین بود که فقط نقش دکور رو داشت {برای جابجایی اش به جرثقیل نیازه} .میدونین با این پول چند تا آدم گرسنه رو میشه سیر کرد ؟؟ چند تا مریض رو میشه مداوا کرد ؟؟ و.... 
واقعا به کدوم سمت در حرکتیم.؟