یــــــــــــک ســــــــــــــــــال گــذشــــــــــــت !!

1 - نخستین اندیشهء خداوند یک فرشته بود ، نخستین واژهء خداوند یک انسان .            جبران خلیل جبران.

2 - یـــــــــــــــک ســــــــــــــــــــــال گــذشــــــــــــــــــت ؟؟؟!!!
 بــــــــــــلـه !! یکسال از اولین یادداشتم در این وبلاگ میگذرد .در این مدت حوادث بسیاری بر من گذشت ولی تا جایی که مستقیما به وبلاگ نوشتن باز می گردد پیدا کردن دوستانی است که ارزش  قابل توجهی دارد.
 چقــدر سریـع گذشت .به جرأت میتوانم بگویم که کوتاه ترین سالی بود که تجربه کردم!!!.در اینجاست که شاعر میگوید :
    این قافله عمر عجب میگذرد               دریاب دمی که با طرب میگذرد .

3 - تعویض آهنگ وبلاگ موجب نارضایتی تنی چند از اهالی شده بود.لذا لازم دانستم اعلام کنم که ، موسیقی رسمی وبلاگم آهنگ گل گلدون است. شاید سیمین غانم میدانسته که روزی روزگاری ، وبلاگی بنام ستاره قطبی متولد خواهد شد که خواند ؛ "تو که دست تکون میدی به ستاره جون میدی ... "!.
   اما این اجازه را به بنده بدهید که گاهی برای  تنوع ، الزام تقویمی ، الزام متنی و ...، آهنگی بجز گل گلدون را روی وبلاگم بگذارم.
    البته در آینده این مهمٌ بطریقی ارائه میگردد تا گوش دادن به آهنگ دلخواه میسر باشد .

4 -
نه !
هرگز شب را باور نکردم
چرا که
        در فراسویِ دهلیزش
به امیدِ دریچه ئی
                     دل بسته بودم.
                                            شاملو.

روان سنجی!

۱ - هر انسانی دو نفر است ؛ یکی بیدار است  در تاریکی ، دیگری خواب است در روشنایی.    جبران خلیل جبران.
۲ - این هم یک تست روانشناسی :
اعمال زیر همزمان در حال وقوع است شما بترتیب کدامیک را انجام می دهید :
 - تلفن زنگ می زند.
 - شیر آب باز است.
 - بچه اتان گریه میکند.
 - کسی زنگ درب منزلتان را میزند.
 - لباسهایتان روی بند رختی در حال باران خوردن است.?
جوابش را برای کسانی که کامنت گذاشته باشند خواهم داد !!!!!!

۳ - هرگز از مرگ نهراسیده ام.
اگر چه دستان اش از ابتذال شکننده تر بود.
هراس ِ من -باری- همه از مردن در سرزمینی ست
که مزد گورکن
                 از بهای ِ آزادی ِ آدمی
                                            افزون باشد.      شاملو

جوابیــــــــه

1 - " «آزادی» در  «بی آرزویی» است ."

2 - در رابطه با یادداشت قبلی و نظراتی که دوستان خوبم داده بودند جوابیه ای نوشتم به قرار زیر :
**در پاسخ به نظر عزیز دوردونه و کسانی که همین عقیده را دارند ولی نظر نداده اند :
معنویت حقیقی در بطن زندگی اجتماعی محقق می شود ، زندگی امری است تجربی. بنابراین معنویت هم مبتنی بر تجربه است .
هرگز جاذبه گرانشی را معادل با تعریف از خدا بکار نبردم . آنچه گفته شده است رابطه بین آندوست .
رابطه خدا با مخلوق ابعاد گسترده ای دارد ولی بطور کلی می توان به دو حالت فیزیکی و متافیزیکی اشاره کرد :
رابطه متافیزیکی مانند رابطه قلبی هر فرد با خدای خویش.
رابطه فیزیکی مانند وجود قوانین حاکم بر ماده که تا کنون گوشه ای از آن کشف شده است .
آیا اگر وجود خداوند را بپذیریم قبول نخواهیم داشت که قوانین مادی هم اثر خداست ؟
مگر نه اینکه شاعر میگوید به هر جا بنگرُم  نشان از تو بینُم ؟
گفته بودم یکی از حالات حضور علٌی خداوند در ماده همین وجود نیروی گرانشی است . شما میگویید نیست ؟
نه در مورد ماهیت نیروی جاذبه صحبت شده بود و نه در مورد تعریف از خدا .
لازم به ذکر است تا آنجایی که اطلاع دارم هنوز ماهیت و منشاء  نیروی جاذبه گرانشی هم کشف نشده است و تنها رابطه ای برای اندازه گیری ارائه شده .
**در پاسخ به نظر روزنه و کسانی که همین عقیده را دارند ولی نظر نداده اند :
  در عصری که زندگی میکنیم باید با زبان علم سخن گفت . حتی در مورد معنویت .
**در پاسخ به نظر یادداشتهای من و کسانی که همین عقیده را دارند ولی نظر نداده اند :
  ساقی گل و سبزه بس طربناک شده است         دریاب که هفته دگر خاک شده است
  می نوش و گلی بچین ، که تا درنگری                 گل خاک شده است و سبزه خاشاک شده است .
 از بقیه دوستانی هم که لطف کردن و نظر دادن تشکر میکنم.

3 - "گرچه حضور تو
  در آسمان من
  یک لحظه چون شهاب بود
  اما بگویمت
  یاد تو در دلم
  همچون ستاره ای
  دنباله دار بود ."              از دوست خوبم گروس عبدالملکیان.