به لبهایم مزن قفل خاموشی
که در دل قصه ای ناگفته دارم
ز پایم باز کن بند گران را
کز این سودا دلی آشفته دارم.*

بالاخره مدت تحریم به پایان رسید و  تصمیم گرفتم به زندگی عادی برگردم. از همگی تون عذر میخوام اگه بیخبر  رفتم .واقعیت این بود که یکدفعه تصمیم گرفتم خودم رو تحریم کنم نه تنها از اینترنت و وبلاگ نویسی بلکه از خیلی چیزها .!!!
دو ماهه سختی رو پشت سر گذاشتم. خیلی چیزها رو باید به خودم می قبولاندم که پذیرفتن هر کدومشون به تنهایی برام مشکل بود چه برسه به اینکه همگی پشت سر هم اتفاق بیفتند ( ارتباط شون با توقف وبلاگ نویسی بماند!!. )
از قدیم گفتن که بعد از هر سربالایی سرازیری هم هست حالا من کِی باید به قله سربالایی برسم خدا داند.!!!....
ولی مهم اینه که مطمئن باشی زمستان حتما میگذره و دوباره بهار میاد !مثل بهار  پارسال ، مثل پیارسال و......  . فکـــــــــــــر می کنم همین کافی باشه !
گرچه همه چیز تحت یک نظام نظم یافته ای در حال وقوع هست ، چه ما بخواهیم و چه نخواهیم . چه ما بدانیم و چه ندانیم درست مثل حرکت زمین به دور خورشید. مگه قبل از اثبات شدن آن توسط گالیله و بعد از آن تغییری کرده ؟
اصلا نمیخوام وارد مسئله جبر و اختیار بشم . حرفم اینه که درست فکر کردن و درک صحیح از واقعیت آدم رو خیلی  راحت میکنه . تجربه دو ماهه من این قانون رو تصدیق کرد.


از منست این غم که بر جان من است
دیگر این خود کرده را تدبیر نیست.! *

*شعر از فرروغ

اَلملکُ یَبغی مَعَ الکُفر و لا یَِِبغی مَعَ الظٌلم

۱- تیتر روزنامه شرق 21 دیماه 83 :
خاتمی : تلاشهایم برای برای وبلاگ نویسان به نتیجه خوبی نرسید.
 وقتیکه خاتمی این حرف را میزد هیچ کس نبود تا بگوید ، جناب رئیس جمهور !! این که تازگی ندارد !!!
مگر در کدامیک از وقایعی  که در این هشت سال رخ داده به نتیجه خوبی رسیده اید که این دومین باشد !؟
ماجرای قتل های زنجیره ای ؟
ماجرای کوی دانشگاه ؟
ماجرای دستگیری دانشجویان و فعالان سیاسی .؟
توقیف روزنامه ها و مجله ها .؟
و ... و... و...
ولی نه !! 
خبرنگارهایی که اونجا حضور داشتند به این درجه از آگاهی رسیده بودند تا بدانند که قرار نبوده و نیست که نتیجه خوبی حاصل شود .
حتما میدانستند که شخصی که روبریشان است گـــــرگی است در لباس میــــــــش !
حتما میدانستند که ملت ایران در خرداد 76  مرتکب چنان اشتباهی  شده اند که در مقابل آن اشتباهات سالهای 57 تا 60 رنگ باختند !
حتما میدانستند که ....
سال 76 که به خاتمی رای دادم اصلا فکرش رو نمیکردم که بعد از 8 ســـــال اقرار کنم که اشتباه کردم. آن زمان مرد تیزبینی بود (روحش شاد) که همیشه میگفت : این خط این هم نشون که  اشتباه میکنید .
ولی مگر گوشم بدهکار بود.
رای دادن سال 76 به کنار .! تاسفم بابت رای دادن سال 80 هست .
ملت ایران همیشه چوب احساسات خود را خورده اند و خواهند خورد .

۲ - پیشنهاد من به کسانی که نمیخواهند وبلاگ نویسی را از دست بدهند : به فکر ثبت Domain و خرید Host باشید ! (البته به استثناء کسانیکه قبلا این کار را کرده اند. )
 
حرف آخر :
به ویرانی این اوضاع هستم مطمئن ز آنرو
                                                 که بنیان جفا و جور بی بنیاد میگردد     فرخی یزدی

ارزیابی قرارهای وبلاگی (۱)

1 -هنگامی که عشق دامن می گسترد ، کلام خاموش می شود .        خبران خلیل خبران
2 - هفتمین قرار بچه های بلاگ اسکای در نهایت صفا و صمیمیت برگزار شد.
در حاشیه نشست های وبلاگی لازم دونستم به نکاتی اشاره کنم.
 انتظار میرفت قرارهایی از این دست بار کیفی بیشتری داشته باشد. انتظار میرود که بیاییم نوشته های همدیگر رو مورد نقد و ارزیابی قرار دهیم( که این کار وقتی رو در رو انجام پذیرد تاثیر بیشتری نسبت به کامنت وبلاگی خواهد داشت ) ، و از مشکلات و موانعی که بر سر راه است صحبت شود .ولی دریغ .!
جوّ تا این حد صمیمی حیف است بی ثمر باشد.پتانسیل جمع بیش از اینهاست .
البته ناگفته نماند که گپ زدن ، قهوه خوردن و البته و صد البته بــــــــــرف بازی ( که انصافا به من کیف داد ) از ملزومات چنین نشست هایی است مخصوصا برای جلسات اول برای اینکه بچه ها بیشتر با هم آشنا بشن و همدیگر را پیدا کنند.
از نظر من هدف از چنین نشست هایی باید همان باشد که گفتم.و مسائل دیگر در حاشیه اند .
خب !
مشکل از کجاست ؟
اولین مشکل - چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی - ، مشکلی است که گریبان گیر تمامی اداره های مملکتمون شده و آن ضعـــــــف مدیریت وبلاگ قرار است.
اصلا قصد ندارم خدای ناکرده نسبت به دست اندرکاران آن بخصوص صــــــدر بی انصافی کرده باشم و حتی لازم میدونم همین جا از زحماتی که متحمل شده اند تشکر کنم ، ولی فکر میکنم بعضی از موضوعات گفته شود بهتر است !
شخصی ( یا اشخاصی ) که مسئولیت چنین امری را بر عهده میگیرد باید هدفی از تاسیس وبلاگ قرار داشته باشد .( که البته باید برای دیگران هم تشریح شود و همه نسبت به آن متفق القول باشند)
 من همین جا سوال میکنم که آیا به هدفی که داشته اید نزدیک شده اید ؟؟؟
و همین سوال رو از شرکت کنندگان هم دارم .!
من به عنوان یکی از کسانی که در نشست ها شرکت کرده ام جوابم منفی است !!  ( و البته از نظر دیگران بی خبرم ! )
شاید ( شاید که نه حتما ) وقتی صدر این نوشته را میخونه میگه ای امیــــد ـ ... چند دفعه گفتم که تو صحبت رو شروع کن !!
اصلا من قصدم این بود که این موضوع را به بحث بگذارم ولی وقتی جلسه را تا این حد بدون برنامه ریزی ( هرچه پیش آید خوش آید !) دیدم منصرف شدم و آنرا به الان و وبلاگم ارجاع دادم.
تا اینجای قضیه مستقیما به مدیریت قرار مربوط بود و موضوع دیگر که تعداد شرکت کنندگان است غیر مستقیم.
بدیهی است که هرچه تعداد حاضرین بیشتر باشد نتیجه حاصله کاملتر و جامع تر خواهد بود.
 لازم است اشاره کنم که مطالب گفته شده از دریچه ذهن خودم است . شاید کسانی هم باشند که تا همین حد برایشان کفایت کند . ولی من را ارضاءنکرده و نمی کند.
امــــید است که قرار بعدی با برنامه ای منسجم تر و هدفمندتر برگزار شود.

3 - در پاسخ به سئوال هفته پیش کاملترین کامنتی که نوشته شده از وبلاگ یاس سفید است به قرار زیر :
اما درسی که از این حوادث میتونیم بگیریم اینه که بلاخره باور کنیم که فانی هستیم...باور کنیم ممکنه تا یه دقیقه بعد دیگه زنده نباشیم...باور کنیم ممکنه تمام خوشیهامون در یک لحظه به بدبختی تبدیل بشه...پس باید شکرگذار بود و قدر لحظات رو دونست.